یادش بخیر اون روزا

یادش بخیر  

روزی که باهم بودیم زیر گنبد کبود 

جز من و تو دیگه هیچ کسی نبود 

یه دست مهربونی پشتمون بود 

که پناه قلب خستمون بود 

اون دست مهربون و بی ریا 

دست خدای خوبمون بود 

یادش بخیر 

باهم زیر گنبد عهدی بستیم 

عهدی از مهر و محبت بستیم 

دست تو دست هم گذاشتیم 

باهمدیگه پیمان یاری بستیم 

اما من عهدمونو شکستم 

بد کردم که قلبتو شکستم 

حالا که اشتباهمو دونستم 

چشم به راهه تو نشستم 

منتظرم که برگردی دوباره 

با اینکه می دونم برگشتنت محاله 

یادش بخیر 

اون روزا دیگه بر نمی گرده 

حال تورو فقط خدا میدونه 

من شدم پشیمون و پریشون 

اگه بیای؛ دلم دیگه قدرتو میدونه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد