عاشق تو

من از روزی که دیدم تورا

شده ام مست و مجنون تو

عاقلی بودم؛ ولی از درد تو

شدم دیوانه و پریشان تو

همه گفتند چه شده این مظلوم را

یکی گفت از روی دیدگی ست

دگری گفت از روی بندگیست

اما کس نداست که از روی دیوانگیست

ازخاطر تو آمد این حال زار

مثل رعدی بین زمین و آسمان

دلم خواهد بدانی قدر این عشق

که شاید دگر نیاید این دست قضا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد